چه برایم به جا گذاشته‌ای؟ که درونش هنوز غوطه ورم

این تمام غنیمتم از توست: نامه‌هایت، امید مختصرم


همه را از برم، قلم به قلم، واژه‌های تو آسمان من است

گفته‌ای از گذشته‌ها بگذر من ولی با تو باز همسفرم


می‌کشم بر تنی که می‌لرزد، یک به یک این حروف روشن را

چه حقیرند پیش این خورشید، همه ابرهای روی سرم


واژه هایت مرا بغل شده‌ و در دلم لحظه لحظه حل شده‌ و

قطره قطره مرا عسل شده‌اند، در گلوگاه بغض‌های ترم


این که تکثیر می‌شود در من، سرطان طلایی کلمات

یا مرا از تو می‌کند لبریز، یا که یک روز می‌زند به سرم


 آخرین نامه‌ی تو خواهم بود، خط به خطِ مرا رقم زده‌ای

مثل یک برگ می‌روم بر باد، از کنار تو نیز می‌گذرم.


فروردین 98


آخرش غزلو یاد میگیرم.


مشخصات

آخرین جستجو ها